داستان های کوتاه و خواندنی، جالب و مفید

متن مرتبط با «معلم و دانش آموز وشعر بني آدم» در سایت داستان های کوتاه و خواندنی، جالب و مفید نوشته شده است

معلم و دانش آموز وشعر بني آدم

  • ﻣﻌﻠﻢ سر كلاس فارسي ﺍﺳﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ کرﺩ. ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﭘﺎی ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻓﺖ. ﻣﻌﻠم گفت:ﺷﻌﺮ بنی ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ. ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺷﺮﻭﻉ کرﺩ: بنی ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎی یکدیگرﻧﺪ         که ﺩﺭ ﺁﻓﺮینش ﺯ یک ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ ﭼﻮ ﻋﻀﻮی ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ     ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﺍینجا که ﺭسید ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ. ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: بقیه ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ! ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: یادم نمی آید.ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: یعنی چی؟ این ﺷﻌﺮ ﺳﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﺘﻮﺍنستی ﺣﻔﻆ کنی؟! ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: ﺁخه مشکل ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﻣﺎﺩﺭﻡ مریض ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﺷﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ، ﭘﺪﺭﻡ ﺳﺨﺖ  کار می کند ﺍﻣﺎ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﻻﺳﺖ، ﻣﻦ باید کارهای ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻫﻢ ﻭ  ﻫﻮﺍی ﺧﻮﺍﻫﺮ برادرهایم ﺭﺍ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ، ببخشید. ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «ببخشید! همین؟! مشکل ﺩﺍﺭی که ﺩﺍﺭی، باید ﺷﻌﺮ ﺭﻭ ﺣﻔﻆ می کردی. مشکلات ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﺮﺑﻮﻁ نمیشه!» ﺩﺭ این ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ کز ﻣﺤﻨﺖ دیگران بی غمی      نشاید که ﻧﺎﻣﺖ ﻧﻬﻨﺪ آدمی ,معلم و دانش آموز وشعر بني آدم ...ادامه مطلب

  • دانستنی های مختصر در مورد سیگار

  • آیا میدانستید که سیگاری ها موقع بیماری ۸ روز دیرتر از افراد عادی خوب می شوند؟ آیا میدانستید که مصرف هر یک نخ سیگار ، ۵٫۵ دقیقه از عمر انسان می کاهد؟ آیا میدانستید که افراد سیگاری ۲ برابر غیر سیگاری ها احتمال ابتلا به زخم معده را دارند؟ آیا میدانستید که روزانه هشت تا ده هزار نفر از نوجوانان در جهان کشیدن سیگار را آغاز می‌کنند؟ آیا میدانستید که استعمال سیگار در زنان باردار سبب مرگ تقریبا ۴.۰۰۰ نوزاد در سال می شود؟ آیا میدانستید که دود سیگار موجود در محیط بیش‌‌تر از مصرف مواد قندی در پوسیدگی دندان‌های کودکان نقش دارد؟ آیا میدانستید که درآمد سالانه یک کارخانه سیگار آمریکایی معادل ۱۵ سال فروش نفت ایران است؟ آیا میدانستید که روزانه ۱۵ میلیارد نخ سیگار در سراسر جهان خریداری میشود، به عبارت دیگر هر دقیقه ۱۰ میلیون نخ و یا ۵٫۶ تریلیون نخ در سال؟ آیا میدانستید که مصرف مواد دخانی در هر ۸ ثانیه یک نفر را می‌کشد و سالانه ۴ میلیون مرگ و یا حدود ۱۰ هزار مرگ روزانه در پی دارد؟ آیا میدانستید که سیگار کشیدن خطراتی وخیم برای سلامت مادر و جنین ایجاد می‌کند و می‌تواند باعث زایمان زودرس، وزن کم هنگام تولد و,دانستنی های کوتاه در مورد سیگار ...ادامه مطلب

  • گفت و گوی شیطان با خدا

  • شیطان به خداوند گفت: چگونه است که بندگانت تو را دوست می دارند و تو را نا فرمانی می کنند در حالی که با من دشمن اند ولی از من اطاعت می کنند؟! خطاب رسید که ای ابلیس به واسطه همان دوستی که به من دارند و دشمنی که با تو دارند از نافرمانی های آنان در خواهم گذشت.   ای خدای من هر جا هستم، هر جا که باشم از تو لبریزم. عاشق را به عشقش برسان، تو میدانی که چرا میخوانمت!!!,گفت و گوی شیطان با خدا ...ادامه مطلب

  • داستان عیادت مرد ناشنوا از همسایه

  • ناشنوایی خواست به احوالپرسی بیماری برود. با خودش حساب و کتاب کرد که نباید به دیگران درباره ناشنوایی اش چیزی بگوید و برای آن که بیمار هم نفهمد او صدایی را نمی شنود باید از پیش پرسش های خود را طراحی کند و جواب های بیمار را حدس بزند.پس در ذهنش گفتگویی بین خودش و بیمار را طراحی کرد . با خودش گفت « من از او می پرسم حالت چه طور است و او هم خدا را شکر می کند و می گوید بهتر است . من هم شکر خدا می کنم و می پرسم برای بهتر شدن چه خورده ای . او لابد غذا یا دارویی را نام می برد. آنوقت من می گویم نوش جانت باشد  پزشکت کیست و او هم باز نام حکیمی را می آورد و من می گویم قدمش مبارک است و همه بیماران را شفا می دهد و ما هم او را به عنوان طبیبی حاذق می شناسیم.مرد ناشنوا با همین حساب و کتاب ها سراغ همسایه اش رفت و همین که رسید پرسید  حالت چه طور است ؟ اما همسایه بر خلاف تصور او گفت دارم از درد می میرم.  ناشنوا خدا را شکر کرد. ناشنوا پرسید چه می خوری ؟ بیمار پاسخ داد زهر !  زهر کشنده !ناشنوا گفت نوش جانت باشد. راستی طبیبت کیست؟ بیمار گفت عزرائیل ! ناشنوا گفت طبیبی بسیار حاذق است و قدمش مبارک. و سرانجام از  ع, ...ادامه مطلب

  • داستان آموزنده مسیر سخت پولدار شدن

  • مرد میلیاردر قبل از سخنرانیش خطاب به حضار گفت: از میون شما خانوم ها و آقایون، کسی هست که دوست داشته باشه جای من باشه، یه آدم پولدار و موفق؟ همه دست بلند کردند! مرد میلیاردر لبخندی زد و حرفاشو شروع کرد: با سه تا از رفیق های دوره تحصیل، یه شرکت پشتیبانی راه انداختیم و افتادیم توی کار. اما هنوز یه سال نشده، طعم ورشکستگی پنجاه میلیونی رو چشیدیم!رفیق اولم از تیم جدا شد و رفت دنبال درسش! ولی من با اون دو تا رفیق، به راهم ادامه دادم. اینبار یه ایده رو به مرحله تولید رسوندیم، اما بازار تقاضا جواب نداد و ورشکست شدیم! این دفعه دویست میلیون! رفیق دوم هم از ما جدا شدو رفت پی کارش! من موندم و رفیق سوم. بعد از مدتی با همین رفیق سوم، شرکت جدید حمل و  نقل راه انداختیم، اما چیزی نگذشت که شکست خوردیم. این بار حجم ضررهای ما  به نیم میلیارد رسید! رفیق سوم مستاصل شد و رفت پی شغل کارمندیش! توی این  گیرودار، با همسرم تجارت جدیدی رو راه انداختیم و کارمون تا صادرات کالا هم رشد کرد. اوضاع خوب بود و ما به سوددهی رسیدیم اما یهو توی یه تصادف  لعنتی، همسرمو از دست دادم! همه چی بهم ریخت و تعادل مالیمو از دست دادم!  , ...ادامه مطلب

  • داستان نادر شاه و باغبان

  • نادر شاه کبیر  در حال قدم زدن در باغش بود که باغبان خسته و ناراضی نزد وی رفت و گفت :پادشاه فرق من با وزیرت چیست ؟؟!!من باید اینگونه زحمت بکشم و عرق بریزم ولی او درناز و نعمت زندگی میکند و از روزگارش لذت میبرد !!!نادر شاه کمی فکر کرد و دستور داد باغبان و وزیرش به قصر بیایند ... هردو آمدند و نادر شاه گفت :در گوشه باغ گربه ای زایمان کرده بروید و ببینید چند بچه به دنیا آورده !!!!هردو به باغ رفتند و پس از بررسی نزد شاه برگشتند و گزارش خودرا اعلام نمودند ...ابتدا باغبان گفت :پادشاها من آن گربه ها را دیدم سه بچه گربه زیبا زایمان کرده ....سپس نوبت به وزیر رسید وی برگه ای باز کرد و از روی نوشته هایش شروع به خواندن کرد :پادشاها من به دستور شما به ظلع جنوب غربی باغ رفتم و در زیر درخت توت آن گربه  سفید را دیدم ،  او سه بچه به دنیا آورده که دوتای آنها نر و یکی ماده است  ،  نرها یکی سفید و دیگری سیاه و سفید است بچه گربه ماده خاکستری رنگ است .  حدودا یکماهه هستند من بصورت مخفی مادر را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم  آشپزهرروز اضافه غذاها را به مادر گربه ها میدهد و اینگونه بچه گربه ها از  شیر مادرشان تغذیه,داستان نادر و باغبان ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها